As free as the ocean

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

وی حال یک تصمیم قطعی میگیرد که دیگر دلبسته ی هیچ کس و حتی ناکسی نشود!

و چقدر گذر از این مرحله برایش سخت بود.

درحالیکه از سرگیجه و حال بد و صداهایی که در سرش می آید کمی میترسد،

گیجی را به فهرست بدترین ها اضافه میکند.

کنار بیقراری.

و به راهش ادامه میدهد...


+دیروز بهم گفت تو امید تولدش بودی.

اگه نبودی تولدی هم در کار نبود.

و چقدر خوب بود حس گفته شدن این حرفا.


++دیشب یه گز دادم به یکی از این بچه های کار.

همون هایی که شاید خیلی وقت ها نادیده شون میگرفتم.

چقدر کوچیک بود.

شاید کمتر از 7سال!

و چقد حس تشکر کردنش خوب...

پینوشت:من هیچوقت به حرفش گوش نکردم و عادت شیرینی دادن به بچه هارو ترک نکردم.

چرا باید بخاطر احتمال بسیار کوچولوی اینکه شاید شیرینی بپره تو گلوش یا هرچی،اینکارو نکنم؟


۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۶
Juddy A.