این چند روزه دلم برات تنگ شده.
یجورایی حست میکنم.
دلم برای بودنت تنگ شده.برای خودت که انقد خوب بودی.که انقد میگن خوب بودی و تا اون حدی که یادمه باید بگم دقیقا!
اینکه وقتی بودی چجوری بود رو یادم نمیومد.
اینکه داشتنت چه حسی داره.
اما الآن بشدت نیاز دارم که باشی کنارم.
شاید اگه بودی اون اتفاق هیچوقت نمیفتاد که حالا بخوام انقد فوبیا داشته باشم.انقد بترسم که خاله حقیقتو حدس بزنه و من انکار کنم...
دیشب خاله ازم پرسید اگه بودی چی بهت میگفتم.
اولش گفتم ازت درمورد آینده م میپرسیدم.
بعدش گفتم نه؛ازت میپرسیدم منو بخشیدی یا نه.
شب قبل از اینکه احتمالا بدترین کار زندگیم رو انجام بدم،اومدی به خوابم،بعد از مدت های مدید،گفتی کارم اشتباهه اما من انجامش دادم.
سر همون حس میکردم دیگه نیستی پیشم.حس میکردم قهر کردی و منم که داشتم اشتباهمو ادامه میدادم.
پس بهت کاملا حق میدادم که منو نخوای و حتی دیگه تعلقی بهت نداشته باشم.
برای اولین بار توی زندگیم یکم ازت ناراحتم حتی.
البته قبلا هم ناراحت بودم که چرا به خوابم نمیای؛اما این بار یکم واقع بینانه تره دلیلم.
ازت ناراحتم که چرا انقد مظلوم بودی و هیچوقت ندیدم چیزی بخوای یا اعتراضی کنی.حتی وقتی یادمه از شدت اذیت شدن،گریه ت گرفته بود.
چرا؟چرا انقد همه دوستت داشتن و هیچوقت هیچکس ازت ناراحت نبود و نمیشد.
این از خوبی معصومانه ی تو بود.
اما حالا این از مهرطلبی منه که میخوام همه دوستم داشته باشن یا حداقل ناراحت نباشن ازم و داره دهنمو صاف میکنه این مهرطلبی و درجریانی.
مگه هردختری نمیخواد شبیه مامانش بشه؟
منم همیشه فکر میکردم روش درست همینه و سعی کردم شبیه تو باشم.
نمیخوام تقصیر مهرطلبی م رو گردن تو بندازما!نه!مجموعه ای از عوامل دخیل بودن.
الآن دیگه نمیتونم همه ی تقصیرو گردن خودم بندازم.
چون من راه درست رو این شکلی میدیدم.
گرچه آخراش به شکل بیمار گونه ای مازوخیسم داشتم و تقصیر خودم بود و فلان!
داشتم فکر میکردم که اصلا ناراحت نیستم که تو مثل مامان مریم روانپزشک نبودی.
من هیچوقت نمیخواستم کس دیگه ای مامانم میبود.
فقط میبینی که چقد گیر افتادم و چقد دلم میخواد بیای منو ببینی و یجوری باهام حرف بزنی که بفهمم و یادمم بمونه.
بنظرت وقتش نیست این سکوت و نبودن-البته در نظر من-چند ساله رو بشکنی و دیگه داشته باشمت؟
خسته نشدی از دختر نداشتن؟حتی دختری شبیه من!
تهش اینکه اگه نخوای که نمیتونم وادارت کنم.
فقط کاش بودی.
کاش داشتمت...