17. سامر تایم بالاخره!
در مورد این باید بگم که تهش چند ثانیه تونستم دوام بیارمو بعدش پستو پاک کردم.
هرچند کلی آدمو بعدش آنفالو کردم،ولی اینستا همونی که بود ک نه تنها دوسش نداشتم،بلکه حال و احوالمو بد میکرد.
فک کردم ک اون نه تنها چیزی بهم اضافه نمیکنه،که کم هم میکنه!
و بنابراین پاکش کردمو از این بابت بسی خوشحالم!
من عاشق این استیکر کیبورد های رنگی رنگی ام!
خیلی خوبن.
انگاری مثلا اون وسیله نو میشه کاملا برای آدم.
هرچند ردیف بالاشو مجبور شدم با این قیچی طرح دارا یکی یکی کوچیک کنم،ولی خیلی خوب شد!
این قیچی ها برای منی که مشکل جدی ای در صاف بریدن دارم بسی مفیدن!:دی
+کتاب سمت راست،کتاب فوق العاده ای ست که تقریبا وسطای رو به آخراشم و بیشتر این مقدارم توی مترو و قطار خوندم!
این سومین کتاب غیر درسی امساله.
اون دوتای دیگه م "The girl before" یا همون "آن دختر قبلی" بود که اینو قبل کنکور خوندم و توی دورانی که بشدت دچار بحران بودم و هیچ چیز بجز کتاب خوندن آرومم نمیکرد.
و بعدی "قهوه سرد آقای نویسنده" بود که باید بگم این یکی رو هم کلی ازشو توی مترو خوندم و اونقد آخرش جذاب بود که دعا میکردم ک فقط نرسیمو من بتونم بفهمم ته ش چی میشه.
البته از اون جایی که من از داستانای عشقی تنفر بسیاری دارم،خیلی دوسش نداشتم.
ولی خب در کل برای من معمولی بود.
از این لحاظ که آخرش میفهمی همه چیز دقیقا برعکس چیزیه که خواننده فکر میکنه و قابل پیشبینی نیس،خوبه.
++دلم یه مسافرت تنهایی میخواد.یه جایی که یه مدت فقط خودم باشم.
بدون بقیه و فکرشون.
+++دارم یاد میگیرم که وقتی بهم بی مهری شد،رها کنم.
کاری که هیچوقت نکرده بودم...