جریان از این قرار بود که اونموقع که من دانشجو بودم،یه کتابی به نام "سرطان امپراطور بیماری ها"رو از کتابخونه ی خودمون که علوم پایه بود امانت گرفتم.
بعدش کتابخونه ی پرستاری هم این کتابو داشت.درواقع این کتابی که دست من بود،توی هیچکدومشون ثبت نشده بود!
درواقع هردو کتابخونه این عنوان کتابو داشتن؛ولی شماره ای که من امانت گرفته بودم،توی سیستم هیچکدوم ثبت نشده بود.
در نتیجه کتابو به هرجا که میخواستم تحویل بدم،میگفت مال ما نیست!(برای تمدید و اینا)
آخرش متصدی کتابخونه بم گفت این کتابو ببرو هروقت خوندی بیارش.(بدون توجه به زمانو ثبت توی سیستم.چون اصلا ثبت نشده بوده گویا!)
منم آوردمش خونه.منتها اونقد که جذاب بود همون موقع دلم نیومد بخونمشو بعدم که کنکورو اسباب کشی و رفتن ته کارتون کتابا.
بعد کنکور که کتابامو درآوردم،اینم سردرآورد.
منتها من دلم میخواست هایلایت کنمو چندبار بخونم.
که با کتاب امانتی نمیشد.
تا همین الآنشم زیادی پیشم مونده بودو من الآن رسما دیگه دانشجوی اونجا نبودم شاید!:|
از اونجایی که کتابفروشی پیشمونم نداشت و حدس میزدم کتاب کم یابی باشه،یه سرچ کردمو دیدم بعله!
چهل هزار تومن تشریف دارن ایشون.
تصمیم به خریده شدن کتاب دست دوم گرفته شد.
از اونجایی که کتابی که کم یابه،دست دومش کم یاب تره،تصمیم گرفتم اینترنتی بخرم.
از سایت گاج مارکت یه نفرو پیدا کردم ک اهل ایلام بود.
قبول دارم که خیلی بی احتیاطی کردم طی این روند خرید.
ولی خب کلی چیزم یاد گرفتم.
بزور بیست تومن برای کتاب و پنج تومن برای پست واریز کردم به کارتشون.
بعدش ایشون بجای استفاده از پست سفارشی که من پیشبینی کرده بودم و از توی سایت دیده بودم هزینه شو،از پست پیشتاز استفاده کردن ک قیمتش حدود دو برابر بود!
منم گفتم که خب این اشتباه شما بوده!
من باید چیکار کنم؟
خداخیرشون بده که از بقیه ش گذشتن و فقط گفتن :بخوان و یاد بگیر و لذت ببر.
خلاصه از اون روز فرستاده شدن کلی بیقرار بودم و حواسم بود ک حتما یه نفر صبح ها توی خونه و بیدار باشه.
امشب نگرانی م بیشتر شدو با اینکه عکس رسید درست شمارشو نشون نمیداد،همونی که میدیدمو حدس میزدمو وارد کردمو دیدم نوشته به علت شناخته نشدن نشانی گیرنده،برگشت خورده!
اولش ک داشتم سکته میکردم.
چون فک میکردم برگرده بره ایلام دوباره کتاب عزیزم!
و بازم مجبور ب مکاتبه با اون آقا باشم که یوقتایی هم پیام های منو سین میکرد و جواب نمیداد!:|
بعدش فهمیدم که چند روزی توی اداره ی پست میمونه مرسولات گویا.
تقریبا با شناختی که از خودم در طی این سالیان دراز پیدا کردم،میدونم خوابم نخواهد برد تا چند ساعت دیگه که اول وقت پاشم بره اداره ی پستی که فقط منطقه شو میدونمو امیدوار باشم که ان شاالله بدون مشکل و معطلی کتابمو بهم بدن.
و ببینم چرا این آدرسو ک قبلا براش چیزهایی فرستاده شده بود رو نتونسته بودن "بشناسن"!
اینم پروژه ی خرید کتاب من!
تا سایر "اولین تجربیات"زندگی بزرگسالی،بدرود!
+پینوشت:من بارها خرید پستی کرده بودم.ولی از سایت یا مجله آنلاین و ...
این اولین خرید من از یه فرد عادی شبیه خودم بود.
از این لحاظ گفتم "اولین"!
++امروز مامانش زنگ زد بهم.فک میکردم دیگه بهش نمیفکرم.
ولی چطور میتونم!
دلم براش تنگ شد...
گرچه ایندفعه به هیچ وجه قصد معذرت خواهی و منت کشی و اینارو ندارم!
#مخاطب_یک_موجود_مونث_هنرمند_است_.