As free as the ocean

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

چرا دردای روحی مثل بعضی دردای جسمی نیست که وقتی خیلی زیاد میشه،آدم بی حس بشه؟

۱ نظر ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۱۴
Juddy A.

اینروزا بیش از هروقت دیگه ای تنهام.

غم غربت یه طرف،خراب شدن گوشی و نیاز شدید من بهش یه طرف،امتحان بافت انگلیسی،انگلِ نمیدونم فازش چیه یه طرف،تنهایی ب معنای واقعی کلمه و ترس از ادامه داشتنش و کلی چیز دیگه در کلی طرف دیگه...

ملت فک میکنن من چقد با این و اون آشنام.

خب که چی؟

وقتی هیچکس نباشه بتونی باهاش تو خیابون راه بری و هرچی ته دلته و داره لهت میکنه رو بگی،چه فایده؟

اینهمه آدمی که نه سودی دارن نه زیانی.

واقعا بچه های اهواز و کلا جنوب قابل مقایسه نیستن با اینجا.

چرا اینقد نچسبین آخه؟فک میکنین چه خبره؟چرا اینطوری ب آدم نگاه میکنید؟

لعنت !

+"1984" تموم شد."زن و شوهر واقعی"رو میخونم.گزیده ی داستان های کوتاه آفریقاست.

واقعا نمیدونم چرا دارم ادامه ش میدم.چون من از پایان های باز و داستان هایی ک معلوم نیس تهش چی میشه خیلی خوشم نمیاد.

++دقت کنید نگفتم دوستای خوبی ندارم.صرفا حضور ندارن الآن!


ای بخت سراغ من بیا

که رختخواب من با این خیال خامم

گرم نمیشه...

#پیش درآمد




۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۴۸
Juddy A.

تو این مدت "انقلاب جنسی" رو دیدم.

"1984" رو شروع کردم و الآن در یک سوم پایانی شم و حقا که چقد نچسبه یوقتایی!

یکم پیشرفت کردم در زومبا.

"طلا" و "ایده ی اصلی" جشنواره رو دعوت شدم که ببینم و دومی بسی به دلم نشست.

ترم جدید هم شروع شد.

راستش یکم ترس داره اولاش.

اونم بعد اینهمه مدت.

اینکه از همه ی بچه ها تقریبا بیشتر سوال میپرسم بهم حس بدی میده گاهی وقتا!

همین...

بیشتر از این تراوش نمیشه که بیاد روی این صفحه.


+گاهی مثل همین الآن حس میکنم برای نوشتن در اینجا باید از پشت چسب ضخیمی که باهاش دهنمو بستن حرفامو بفهمونم.

همونقدر سخت.

همونقدر نامفهموم...

۲ نظر ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۰
Juddy A.